ذكر در لغت به معناى حفظ مطالب و معارف آمده با اين فرق كه حفظ به معناى بدست آوردن در ابتداى امر گفته مىشود و ذكر به ادامه و حاضر داشتن آن. كه آن حضور گاهى قلبى است و گاهى قولى و به همين خاطر ذكر را به دو قسم قلبى و زبانى تقسيم كردهاند(3).
و امّا مصداق ذكر: براى ذكر افراد و مصاديق زيادى در قرآن و سنت بيان شده است ولى آنچه از فحص و بررسى در آيات و روايات بدست مىآيد اين است كه نماز، فرد واقعى و مصداق حقيقى ذكر الهى است چون نماز دستورى است كه در همه شرايع و اديان الهى جزء فرائض و واجبات بوده است و خداوند در قرآن كريم تصريح كرده است كه مراد از ذكر الهى، نماز است.
اَقِم الصلاة لذكرى «نماز را بپا دار تا به ياد من باشى»(4). و در آيه ديگر مىفرمايد: ولذكر الله أكبر «نماز بزرگترين ذكر الهى است»(5).
اينكه نماز را برترين مصداق ذكر خدا ياد كرده شايد بدين جهت باشد كه در حال قيام به نماز، نفس آدمى در اثر توجه به مبدأ اعلى و خالق يكتا از اضطراب درونى دور شده و سختىها و ناملايمات را از ياد مىبرد. و شايد وجه كمك گرفتن از نماز در آيه استعينوا بالصبر والصلاة «يعنى از صبر و نماز استعانت بجوئيد»(6) همين باشد. در تفسير آيه 91 سوره مباركه مائده «انّما يريد الشّيطان أن يُوقعَ بينكم العداوةَ والبغضا فى الخمر والميسر ويصدّكم عن ذكر الله وعن الصّلاة فهل أنتم منتهون» «شيطان مىخواهد در ميان شما به وسيله شراب و قمار عداوت ايجاد كند و شما را از ذكر خدا و نماز بازدارد آيا خوددارى خواهيد كرد». گفته شد كه: «به اين دليل خداوند در اين آيه نماز را جداى از ذكر خدا اسم برد ـ با توجه به اينكه نماز هم ذكر خداست ـ كه نماز فرد كامل از ذكر الهى است و خداوند اهتمام بيشترى به امر آن دارد و در روايت صحيح هم وارد شده كه نماز پايه و ستون دين است»(7). و نيز از كلمه «موقوت» در آيه 103 سوره مباركه نساء كه فرمود: انّ الصلاة كانت على المؤمنين موقوتاً. «استفاده مىكنند كه وقت در نماز كنايه از ثبات و تغيير ناپذير بودن اين فريضه الهى است يعنى نماز يك فريضه ثابتى است كه در هيچ حال ساقط نمىشود و هرگز تبديل به چيز ديگر نمىگردد آنطور كه مثلاً روزه در مقام اضطرار تبديل به فديه مىشود»(8).
بنابر اين كمترين ترديد در اين مطلب روا نيست كه ياد خدا آرام بخش دلها از همه يأسها و ناآرامىها بوده و نماز روشنترين مصداق و فرد اكمل از ذكر الهى است.
نتيجه اينكه نماز تنها عامل بازدارنده از همه لغزشها و تنها تكيه گاه امن و مأمن مستحكم براى انسانها خصوصاً جوانان است كه هرگز نفس خويش را از افتادن در مهلكه حوادث مصون نمىبينند و شايد به همين سبب باشد كه در كتاب آسمانى قرآن كمتر عبادتى چون نماز مورد اهميت قرار گرفته است تا آنجا كه حدود صد و چهارده مورد اين كلمه در قرآن بكار رفته و در پانزده مورد امر به آن شده است. و در صدق و درستى ادعاى ما همين بس كه جوانى از انصار نماز را با پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) بجا مىآورد و با اين وصف آلوده به گناهان زشتى نيز بود. اين مطلب را به عرض پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) رساندند. حضرت فرمود:
انّ الصلاةً تناهُ يوماً «نمازش او را روزى از اين اعمال پاك مىكند»(9).
1 ـ الميزان فى تفسير القرآن، ج11 ص358.
2 ـ الميزان فى تفسير القرآن، ج11 ص370.
3 ـ مفردات الفاظ القرآن، ص181.
4 ـ سوره مباركه طه، آيه 14.
5 ـ سوره مباركه عنكبوت، آيه 45.
6 ـ سوره مباركه بقره، آيه 45.
7 ـ الميزان، ج6 ص123 چاپ بيروت (دوره بيست جلدى).
8 ـ الميزان، ج5 ص65 چاپ بيروت.
9 ـ مرحوم طبرسى ـ تفسير مجمع البيان ـ ، ج7 ص447.
مصطفى خليلى، تحت عنوان «نقش نماز، در شخصيت جوانان