loading...
قدمگاه عاشقی
. بازدید : 145 سه شنبه 31 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

مقدمه مى گويم : خداى تعالى ، خانه پرستش خود كعبه را، خانه مردم جهان معرفى كرد و فرمود:

ان اول بليت وضع للناس للذى ببكة مباركا و هدى للعالمين ( 29)

نخستين ، خانه اى كه براى مردم بنيان نهاده شد، خانه بركت يافته اى است كه در مكه است و هادى بسيار بزرگى براى مردمان جهان است .

 

اصولا خانه ، جايى براى گردهمايى است و مردم را از پراكندگى و بيابانگردى به اجتماع مى خواند. حال اگر اين خانه ، نه براى تجمع و سكونت افراد يك خانواده بلكه براى گردهمايى افراد خانواده بزرگ بشر ساخته شود؛ چه تاثير عظيمى در اتحادد و اتفاق مردمان و بازدارى آنان از گمراهى تفرقه خواهد داشت بويژه آنكه خانه خداى مردم نيز باشد. خداى مهربانى كه آفريدگار تمام آنان و خواهان همزيستى مسالمت آميز و اتحاد آنان است و از جدايى و موجبات تفرقه باز مى دارد، و بى ترديد كهن ترين و بزرگترين معبدهاى جهان ، نقش ‍ عمده ترى در اين زمينه داشته است و دارد.

از اين روى خداى ، تعالى ، به بيان بالا، ساختن اولين خانه خدا و مردم را مبداء تاريخ اجتماعى مردم قرار داد و آن را بر ايشان مبارك دانست و در حقيقت به آنان مبارك باد گفت .

براى بيان پيشينه تاريخى بزرگترين و كهن ترين مساجد جهان (كعبه ، مسجدالنبى و بيت المقدس ) بر نوشتار دو تن از نويسندگـان قديم و جديد كه اولى اهل سنت و دومى شيعه است ؛ تكيه مى كنيم . يكى عبدالرحمن بن محمد بن خلدون ، متولد سال هفتصد و سى و دو و متوفا به سال هشتصد و شش هجرى قمرى و ديگرى مرحوم دكتر محمد خزائلى از نويسندگان معاصر.

ابن خلدون ، در (مقدمه ) مى گويد:

بايد دانست كه خداى ، سبحانه و تعالى ، نقاطى از زمين را گرامى شمرده و به عنايت خود اختصاص داده و آنها را جايگاه پرستش خود قرار داده است كه در اينگونه جايگاهها ثواب و اجر عبادت آدمى را دو چندان مى كند و به زبان فرستادگان و پيامبران خود به ما خبر داده است تا از اين راه ، بندگـان خود ار مشمول مهر و احسان خويش سازد، و راههاى سعادتشان را آسان كند و چنان كه مى دانيم و در صحيحين نيز آمده است بهترين جايگاههاى روى زمين ، مساجد سه گانه مكه ، مدينه و بيت المقدس است ، اما از بيت الحرام كه در مكه مى باشد، همان بيت ابراهيم (عليه السلام ) است كه خداوند، وى را به ساختن آن امر فرمود تا به مردم اعلام كند كه در آن حج بگذارند. از اين روى وى و پسرش اسماعيل ، آن را بنيان نهادند؛ چنان كه در قرآن عظيم آمده است .

و ابراهيم امر خدا را در آن باره انجام داد و اسماعيل با هاجر و كسانى از (جرهم ) كه با ايشان آمده بودند، در آن سكونت گـزيدند و تا آنكه اسماعيل و هاجر، جان به جان آفرين تسليم كردند و در حجر آن دفن شدند و بيت المقدس (بيت داود و سليمان بود كه خدا آن دو را به بنيان نهادن مسجد و نصب هياكل آن امر فرمود) و بسيارى از پيامبرانى كه از فرزندان اسحاق (عليه السلام ) اندر پيرامون آن دفن شده اند. و مدينه ، جايگاه هجرت پيامبر ما، محمد، (صلى الله عليه وآله ) است كه خداى ، تعالى وى را به مهاجرت بدان شهر و برپا داشتن دين اسلام در آن امر فرمود و از اين روى پيامبر، مسجدالنبى را در آن شهر بنا نهاد و آرامگاه شريف وى در آن است .

اينها مساجد شريف سه گانه اى است كه همچون نور چشم مسلمانان و مايه عظمت و نگهبانى دين آنان است و مسلمين آنها را از دل و جان دوست مى دارند و درباره فضيلت و ثواب مضاعف مجاورت و نماز خواندن در آنها، روايات آثار مشهور بسيارى است . ( 30)

. بازدید : 134 سه شنبه 31 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

خداى ، تعالى ؛ در آغاز سوره بقره در توصيف اهل تقوى فرمود:

.....الذين يؤ منون بالغيب و يقيمون الصلوة و... ( 9)

همانان كه به غيب يعنى به وجود خدا، معاد و فرشتگان ، ايمان دارند و نماز را برپا مى دارند و...

و اين مى رساند كه پس از وجوب اعتقاد به مبداء و معاد و وحى و نبوت ، نخستين چيزى كه مطرح است و مهم است ، نماز است و بنابرايان هيچ عبادتى را پيش از آن واجب نكرده اند زيرا اگـر عبادتى قبل از حكم نماز، مقرر مى شد، مطمئنا آن را در كريمه مذكور، مقدم بر نماز مى فرمود. افزون بر اين از رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله ) روايت شده است كه فرمودند:

اول ما فرض على العباد الصلوة و اخر ما يبقى عند الموت و اول ما يحاسب به العبد يوم القيامة الصلو فمن اجاب فقد سهل ما بعده و من لم يجب فقد اشتد ما بعده ( 10)

نخستين پرستشى كه بر بندگان واجب شد، نماز است ، آخرين عملى كه به هنگام مردن بماند، نماز است و اولين چيزى كه روز قيامت ، از آن بپرسند، نماز است پس هر كس به خوبى جواب گـويد و پـاسخش را بپذيرند، در حسابرسسى هاى پس از نمازش آسان گيرند و آن كه پاسخ نيكو ندهد، در اعمال ديگرش به سختى حساب كشند.

و فرمودند:

اول ما افتضر الله على امتى اصلوات الخمسس و اول ما يرفع من اعمالهم الصلوات الخمس و اول ما يسالون عنه الصلوات الخمس ( 11)

نخستين چـيزى كه خدا بر امتم واجب كرد، پنج نماز است و نخستين چيزى كه از اعمالشان بالا برده شود، پـنج نماز است و نخستين چـيزى كه از آن سؤ ال شوند، پنج نماز است .

جمله هاى (اول ما فرض على العباد الصلوة ) و (اول ماافترض الله ...) حاكى از آن است كه پيش از نماز، هيچ عملى پا به عرصه تشريع و وجوب ننهاده است .

 

. بازدید : 160 چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 نظرات (1)

تعريف نماز

چـنان كه گـفته شد، نماز پرستش مشتركى ميان تمام اديان است و براى آن تعريف هاى زيادى شده است. در اينجا به دو تعريف گزيده كه از دو دانشمند عربى است توجه كنيد:

آگـوست ساباتيه، استاد فلسفه دانشگاه پاريس در كتاب فلسفه دين مى گويد: دين، روح انسان را با نيرويى نامرئى كه مقدارتش را در اختيار دارد، ارتباط مى دهد و نماز كه اين ارتباط را برقرار مى سازد، دين حق ؛ يعنى همان دينى است كه به مرحله علم در آمده است. اگـر دين با عمل زنده اى كه پيوند دهنده آفريده و به آفريدگار و سوق دهنده روح به سوى رستگارى باشد، توام نگردد، معنا و مفهومى نخواهد داشت. ( 1)

اين گـفته آگـوست ساباتيه، مفهوم همان سخن رسول خدا (صلى الله عليه وآله) است كه فرمودند:

لا خير فى دين لا صلوة فيه ( 2)

دينى كه نماز در آن نباشد، در آن خيرى نيست.

(ويكتور هوگو) در تعريف نماز كه عاليترين نوع پرستش است سخنى در خور توجه دارد. مى گويد:

نماز

نماز مى گذارند.

براى كه؟

براى خدا.

نمازگذاردن براى خدا، معنى اين كلمه چيست؟

آيا در خارج از وجود ما يك لايتناها وجود دارد؟

اين لايتناها يك امر پايدار و چون لايتناهاست، و ضرورت، ذاتى اوست.

اگر شامل ماده نمى بود به همانجا محدود مى شد.

چـون لايتناهاست داراى شعور است اگر فاقد شعور مى بود به همانجا پايان مى يافت، در صورتى كه ما نمى توانيم چيزى جز تصور موجوديت به خود نسبت بدهيم.

آيا اين لايتناها جوهر و ذات را در ما به وجود آورد؟ به عبارت ديگر آيا او همان وجود مطلق نيست كه ما وابسته به او هستيم؟

هم در آن حال كه يك لايتناها در خارج از وجود ما هست، آيا در خود ما نيز يك لايتناها نيست؟

اين همه لايتناها با هم؟! چه جمع موحشى؟!

ايا يكى از آن دو فوق ديگرى قرار نمى گيرد؟ آيا لايتناهاى دوم، به اصطلاح، زير دست نخستين نيست؟

ايا لايتناهاى دوم، آيينه آن، پـرتو انعكاس آن و يك لجه متحدالمركز با لجه اول نيست؟

آيا اين لايتناهاى ثانوى نيز داراى شعور است؟ فكر مى كند؟ دوست دارد؟ مى خواهد؟

اگر هر دو لايتناها ذيشعورند پس هر يك از آن دو، اصلى براى خود دارد.

يك (من) در لايتناهاى بالا هست، همچنان كه يك (من) در لايتناهاى پايين وجود دارد. من پايينى جان است، من بالايى خداست.

لايتناهاى پايين را با نيروى تفكر، با لايتناهاى بالا در تماس نهادن نماز ناميده مى شود. ( 3)

ياد آورى اين نكته ضرورت دارد، كه تعريف كامل نماز، ممكن نيست چون معرفت ما به آن كامل نيست. نماز، اقيانوس بيكرانه اى است كه خبر آوردن از اعماق آن براى غواصان بزرگ نيز از محالات است و براى تعريف اجمالى آن بايد به همه اسماء و اوصاف آن و آنچه درباره روح، حقيقت، اهميت و آداب و اسرار آن گـفته اند و به همه آثار و نتايج گوناگونى كه در ابعاد مختلف حيات اين جهانى و آن جهانى افراد و جامعه ها دارد، توجه كرد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. دين و روان، اثر ويليام جيمز، ترجمه مهدى قائينى، (ص 167)

2. معجم سى جلدى بحار

3. ويكتور هوگو، بينوايان ، ترجمه حسين قلى مستعان ج 1 (ص 672)

پرتویی از اسرار نماز/محسن قرائتی

. بازدید : 122 چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

ذكر در لغت به معناى حفظ مطالب و معارف آمده با اين فرق كه حفظ به معناى بدست آوردن در ابتداى امر گفته مىشود و ذكر به ادامه و حاضر داشتن آن. كه آن حضور گاهى قلبى است و گاهى قولى و به همين خاطر ذكر را به دو قسم قلبى و زبانى تقسيم كردهاند(3).

و امّا مصداق ذكر: براى ذكر افراد و مصاديق زيادى در قرآن و سنت بيان شده است ولى آنچه از فحص و بررسى در آيات و روايات بدست مىآيد اين است كه نماز، فرد واقعى و مصداق حقيقى ذكر الهى است چون نماز دستورى است كه در همه شرايع و اديان الهى جزء فرائض و واجبات بوده است و خداوند در قرآن كريم تصريح كرده است كه مراد از ذكر الهى، نماز است.

اَقِم الصلاة لذكرى «نماز را بپا دار تا به ياد من باشى»(4). و در آيه ديگر مىفرمايد: ولذكر الله أكبر «نماز بزرگترين ذكر الهى است»(5).

اينكه نماز را برترين مصداق ذكر خدا ياد كرده شايد بدين جهت باشد كه در حال قيام به نماز، نفس آدمى در اثر توجه به مبدأ اعلى و خالق يكتا از اضطراب درونى دور شده و سختىها و ناملايمات را از ياد مىبرد. و شايد وجه كمك گرفتن از نماز در آيه استعينوا بالصبر والصلاة «يعنى از صبر و نماز استعانت بجوئيد»(6) همين باشد. در تفسير آيه 91 سوره مباركه مائده «انّما يريد الشّيطان أن يُوقعَ بينكم العداوةَ والبغضا فى الخمر والميسر ويصدّكم عن ذكر الله وعن الصّلاة فهل أنتم منتهون» «شيطان مىخواهد در ميان شما به وسيله شراب و قمار عداوت ايجاد كند و شما را از ذكر خدا و نماز بازدارد آيا خوددارى خواهيد كرد». گفته شد كه: «به اين دليل خداوند در اين آيه نماز را جداى از ذكر خدا اسم برد ـ با توجه به اينكه نماز هم ذكر خداست ـ كه نماز فرد كامل از ذكر الهى است و خداوند اهتمام بيشترى به امر آن دارد و در روايت صحيح هم وارد شده كه نماز پايه و ستون دين است»(7). و نيز از كلمه «موقوت» در آيه 103 سوره مباركه نساء كه فرمود: انّ الصلاة كانت على المؤمنين موقوتاً. «استفاده مىكنند كه وقت در نماز كنايه از ثبات و تغيير ناپذير بودن اين فريضه الهى است يعنى نماز يك فريضه ثابتى است كه در هيچ حال ساقط نمىشود و هرگز تبديل به چيز ديگر نمىگردد آنطور كه مثلاً روزه در مقام اضطرار تبديل به فديه مىشود»(8).

بنابر اين كمترين ترديد در اين مطلب روا نيست كه ياد خدا آرام بخش دلها از همه يأسها و ناآرامىها بوده و نماز روشنترين مصداق و فرد اكمل از ذكر الهى است.

نتيجه اينكه نماز تنها عامل بازدارنده از همه لغزشها و تنها تكيه گاه امن و مأمن مستحكم براى انسانها خصوصاً جوانان است كه هرگز نفس خويش را از افتادن در مهلكه حوادث مصون نمىبينند و شايد به همين سبب باشد كه در كتاب آسمانى قرآن كمتر عبادتى چون نماز مورد اهميت قرار گرفته است تا آنجا كه حدود صد و چهارده مورد اين كلمه در قرآن بكار رفته و در پانزده مورد امر به آن شده است. و در صدق و درستى ادعاى ما همين بس كه جوانى از انصار نماز را با پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) بجا مىآورد و با اين وصف آلوده به گناهان زشتى نيز بود. اين مطلب را به عرض پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) رساندند. حضرت فرمود:

انّ الصلاةً تناهُ يوماً «نمازش او را روزى از اين اعمال پاك مىكند»(9).

 

1 ـ الميزان فى تفسير القرآن، ج11 ص358.

2 ـ الميزان فى تفسير القرآن، ج11 ص370.

3 ـ مفردات الفاظ القرآن، ص181.

4 ـ سوره مباركه طه، آيه 14.

5 ـ سوره مباركه عنكبوت، آيه 45.

6 ـ سوره مباركه بقره، آيه 45.

7 ـ الميزان، ج6 ص123 چاپ بيروت (دوره بيست جلدى).

8 ـ الميزان، ج5 ص65 چاپ بيروت.

9 ـ مرحوم طبرسى ـ تفسير مجمع البيان ـ ، ج7 ص447.

 مصطفى خليلى، تحت عنوان «نقش نماز، در شخصيت جوانان

. بازدید : 139 چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

عدالت در امام جماعت

از شرايط امام جماعت، عادل بودن است.

عدالت را در كتب فقهى تعريف كرده اند. فقهاى گرانقدر، از جمله حضرت امام خمينى (قدس سرّه ) مى فرمايند:

عدالت، يك حالت درونى است كه انسان را از ارتكاب گناهان كبيره، و تكرار و اصرار نسبت به گناهان صغيره باز دارد.(16)

پاكى، تقوا، دورى از گناه، از نشانه هاى عدالت است. بنا به اهميّت اين صفت، در نظام اسلامى يكى از امتيازات به حساب آمده و در فقه اسلامى و قانون اساسى، داشتن آن براى مسئولان بلند پايه و مشاغل حسّاس، شرط است و كارهاى مهّم كشور و امور مردم، بايد بدست افراد عادل انجام گيرد.

به برخى از اين موارد كه عدالت شرط است، توجه كنيد:

در مسائل عبادى، امام جماعت بايد عادل باشد.

در مسائل سياسى عبادى، مثل نماز جمعه، خطيب و امام جمعه بايد عادل باشد.

در مسائل سياسى و حقوقى، (همچون نمايندگى مجلس و تصويب قوانين ) نظر فقهاى عادلى بنام شوراى نگهبان معتبر است.

در مسائل حقوقى، گرفتن و دادن هر حق به صاحبش، بايد با گواهى افراد عادل باشد.

در مسائل تربيتى، اجراى حدود اسلامى و تاءديب ظالم و خلافكار، وقتى است كه افراد عادل، به خلاف و گناه او شهادت دهند.

در مسائل اقتصادى، بيت المال بايد دست افراد عادل باشد.

در مسائل اجتماعى وفرهنگى، پخش ونشر خبرها، بايد دست افراد عادل باشد و به خبر افراد فاسق، اعتماد نمى توان كرد، مگر پس از تحقيق و تفحّص.

در مسائل نظامى، فرمانده كلّ قوا، با رهبرى است، كه عدالت شرط آن است. پس عدالت از اركان مهم در نظام حكومتى اسلام و واگذارى مسئوليت هاى اجتماعى و تنظيم امور زندگى است.

راه شناخت عدالت

گرچه برخوردارى از عدالت، و داشتن ملكه ترك گناه، از امور درونى افراد است، ولى با علائم و نشانه هايى كه در زندگى و عمل افراد بروز مى كند، مى توان به بود و نبود آن در افراد، پى برد. در روايات، برخى از اين علائم به چشم مى خورد و بعضى ملاك ها بيان شده كه با وجود آنها، مى توان كسى را عادل شمرد.

از امام صادق عليه السلام پرسيدند: عادل كيست؟

فرمود: اِذا غَضَّ طَرْفَهُ مِنَ المَحارمِ وَلِسانهُ عَنِ الْمَاءثِمِ و كَفَّهُ عَنِ الْمَظالِم (17) كسى كه چشمش را از نامحرم، زبانش را از گناه، و دستش را از ظلم، حفظ كند.

پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله نيز در حديثى انسان جوانمرد و عادل را چنين معرّفى مى كند: مَنْ عامَلَ النّاسَ فَلَمْ يَظْلِمْهُمْ وَحَدَّثهُمْ فَلَمْ يَكْذِبْهُم وَ وعَدَهُم فَلَمْ يُخْلِفْهم فَهُوَ مِمَّنْ كَمُلَتْ مُرُوَّتُهُ وَ ظَهَرَتْ عَدالَتُهُ...(18) كسى كه با مردم، در معاملات، ستم نكند و در سخن، دروغ نگويد و در وعده هايش ‍ تخلّف نكند، او از كسانى است كه مروّتش كامل و عدالتش آشكار است.

از امام صادق عليه السلام سؤ ال شد: عدالت انسان را از كجا بشناسيم؟

فرمود: همين كه كسى اهل حيا و عفت باشد و در خوراك و گفتار و شهوت، خود را به گناه نيالايد، و از گناهان بزرگى مثل زنا، ربا، شراب، فرار از جنگ،... (كه مورد تهديد قرآن است ) بپرهيزد، و جز در مواردى كه عذر دارد، از شركت در جماعت مسلمين دورى نكند، چنين انسانى عادل است و تفتيش از عيوب او و غيبت او بر مردم حرام است...(19)

در روايات ديگرى مى خوانيم: به آن كس كه نمازهاى پنجگانه را به جماعت بخواند، خوشبين باشيد و گواهى او را بپذيريد.(20)

شايد آنچه را كه فقهاء، به عنوان حُسن ظاهرى در عدالت بيان مى كنند، همين باشد كه با حضورش در مراسم و جماعت مسلمين و نبودنش ‍ در مراكز فساد و گناه، مايه اعتماد مردم شود و او را از اين طريق، انسانِ عادل و درست كارى بشناسند.

امام باقر عليه السلام در مورد عدالت زنان مى فرمايد:

همين كه اهل حجاب و از خانواده هاى محترم بود و از شوهر خويش ‍ اطاعت مى كرد و از كارهاى ناپسند و جلوه گرى هاى ناروا پرهيز داشت، عادل است.(21)

در بعضى روايات، فاسق را كسانى مى داند كه به خاطر گناهان زشتِ علنى، در جامعه شلاّق خورده، يا ميان مردم مشهور به خلاف و بدكارى يا مورد سوء ظن باشند.(22) البته معناى عدالت در يك نفر، آن نيست كه در طول عمر، مرتكب گناهى نشده باشد، چرا كه اين ويژگى، تنها در انبياء و اولياء معصوم است، ولى همين كه ما در ظاهر، از او گناه بزرگى نديده باشيم، كافى است.

اين نيز ناگفته نماند كه: اگر كسى خود را عادل نمى داند، و حتّى به مردم بگويد كه من عادل نيستم، امّا مردم او را عادل و با تقوا بشناسند، مى تواند امام جماعت شود و مردم نيز مى توانند به او اقتدا كنند و اگر مردم، مايل به اقتدا باشند، نبايد سرپيچى كند.(23) و حتّى اگر پس از نماز جماعت، معلوم شود كه امام جماعت، عادل نبوده، نمازهايى را كه پشت سر او خوانده اند صحيح است و اعاده لازم نيست.(24)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

16- تحرير الوسيله، ج 1، بحث امام جماعت.

17- بحارالانوار، ج 75، ص 248.

18- بحارالانوار، ج 67، ص 1.

19- استبصار، ج 3، ص 12.

20- وسائل الشيعه، ج 18، ص 291.

21- استبصار، ج 3، ص 13.

22- وسائل الشيعه، ج 18، ص 295.

23- جواهر، ج 13 ص 277، تحريرالوسيله، ج 1، شرايط امام جماعت.

24- تحريرالوسيله، شرايط امام جماعت.

پرتویی از اسرار نماز/ محسن قرائتی

  


تعداد صفحات : 47

درباره ما
به نام خدا
بازديد کننده گرامي، سلام. به وبلاگ قدمگاه عاشقی خوش آمديد.
در این قدمگاه، سعی کردیم تا به بیان روشن و جدیدی از نماز، مساجد، ارتباط جوان با نماز، آموزش کودکان و مسائل نوین آن بپردازیم.
اخلاق در مسجد، آداب نماز، آثار نماز، نماز و جامعه و مسائل کاربردی نماز، جوانان و ارتباط با نماز و مساجد و بررسی و آسیب شناسی مسائل نماز از جمله دغدغه های مطرح در این وبلاگ خواهد بود...
در این راه کمک ها و نظرات خود را از ما دریغ نفرمایید...
در نوشتن مطالب این وبگاه، سعی کردیم تا حتی الامکان از مطالب تولیدی و یا کتب معتبر استفاده نماییم. پیشنهاد میکنیم از بخش موضوعات، مطالب مورد نظر خود را یافته و مطالعه نمایید.
اطلاعات کاربری
کانال ما در تلگرام

پیشخوان کتاب
حمایت

آمار سایت
  • کل مطالب : 323
  • کل نظرات : 90
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 138
  • آی پی دیروز : 163
  • بازدید امروز : 779
  • باردید دیروز : 510
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3,076
  • بازدید ماه : 6,836
  • بازدید سال : 45,950
  • بازدید کلی : 315,374
  • کلیپ هفته
    فعلا