سلام.
سلام بر ماه خدا... ماهی که نام خدا بر روی اوست... رمضان!
چه زود از راه رسید و چه زود دارد می رود... خسته این همه عجله ثانیه شده ام... خسته این همه دویدن و به جایی نرسیدن! و بازگشتن به نقطه اول دایره حرکت! دوباره صفر...
و دوباره شروع کنم از صفر تا اینبار به نمره قبولی برسم... 12! مثل عقربه های ساعت... و اینبار خواهم دوید تا این ماه را از دست ندهم... و خواهم گفت: خدایا من تو را در لحظه لحظه این مهمانی یافتم و دیدم... هر گاه که چشم از دنیا و سفره بی دریغت بستم و به فکر فرو رفتم. و خواهم گفت: خدای خوب من، باز شمعدانیهای دلم دارد زنده میشود به نامت و به یادت و به آب حیاتی که تو خود بر خاکش می ریزی و سفره اطعامی که تو خود غذا در دهانم می گذاری...
میخواهم در ای ماه معنی نماز را بفهمم... عطر لحظات نماز را حس کنم... از لحظه لحظه صحبت با تو لذت ببرم... میخواهم این ماه ماه نماز باشد برای من!
میدانم که در این ماه چقدر نماز ها برایت اهمیت دارد... و چقدر برای بالارفتن من اهمیت دارد. آنقدر که برای هر شب نمازی جدا ذکر شده و در شب قدر به اوج خود می رسد و 100 رکعت می شود!
دوست دارم امسال با معرفت نمازخواندن را درک کنم و بیاموزم... حین مبارزه با نفس در خوردن و آشامیدن مبارزه کنم با نفس در افکار دنیایی.
میخواهم با نماز آشتی کنم... با مفاهیمش! با لحظه لحظه اش! و این آشتی متصل شود به معرفت به تو...
دوستت دارم به پهنای سفره اطعامت... به وسعت میهمانی کریمانه ات...
و به وسعت دل امام مهربانی که این روزها بیشتر از همیشه نیازمند دعای خیزشان هستم... و جمعه ای که گذشت و عطر اولین جمعه میهمانی ات را در فضا پخش کرد و نماز جمعه ای بی حضور او خوانده شد...
اللهم عجل لولیک الفرج
______________
پ.ن: به همه دوستان و کاربران گرامی عرض میکنم که اینجانب تا پایان ماه مبارک رمضان امکان دسترسی به اینترنت پرسرعت را ندارم و بنابراین نمیتوانم به وبهای پر از مهر و محتوای متعالی تان سر بزنم و برایتان نوشته ای بگذارم. عذر این حقیر را بپذیرید تا به محض بازگشت جبران نمایم. اما نوشته هایتان مایه خوشحالی و مسرت این حقیر خواهد بود... قطعا!
دعاگویتان خواهم بود... دعایم کنید!